جدول جو
جدول جو

معنی گلیم شوی - جستجوی لغت در جدول جو

گلیم شوی
(گِ)
بیخ خاری باشد که گل آنرا آذرگون خوانند و آن بیخ را چوبک اشنان گویند بدان چیزها شویند، خصوصاً پشم را بغایت پاکیزه سازد. و بعضی از مشایخ محاسن را نیز بدان شویند. (برهان) (آنندراج). اسم فارسی آذریون است. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، بعضی گویند بیخ زعفران است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گلیم شوی
(چَپَ / پِ)
شخصی که گلیم و پلاس میشوید. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلین گوی
تصویر گلین گوی
گوی گلی، کنایه از کرۀ زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلیم پوش
تصویر گلیم پوش
آنکه جامۀ خشن مانند گلیم بر تن کند، کنایه از فقیر و تهیدست
فرهنگ فارسی عمید
(گِ)
زمین و کرۀ خاک را گویند. (برهان). کنایه از کرۀخاک. (آنندراج). کنایه از زمین (غیاث) :
چو در خاطر آمد جهانجوی را
که در چنبر آرد گلین گوی را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گِ)
مردمی بوده اند مانند آدم لیکن گوشهای آنها به مرتبه ای بزرگ بوده که یکی را بستر و دیگری را لحاف میکرده اند و آنها را گوش بستر هم میگویند. (برهان). در عجایب المخلوقات چ هند 1331 هجری قمری ص 584 آمده: گروهی بود که ایشان را منسک خوانند. و ایشان در جهت مشرق نزدیک یأجوج (و) یأجوج بر شکل آدمی بودند و مر ایشان را گوشهایی بود مانند گوش فیل. هر گوش مانند چادر باشد چون خواب کنند یکی از آن دو گوش بگسترانند و گوش دیگر چادر کنند (!). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). جمعی از نسل قابیل بن آدم که در حدود بلاد مشرق سکونت دارند و گوش ایشان بمثابه ای بزرگ است که یکی را بستر و دیگری را لحاف سازند چنانکه از تواریخ معلوم میشود:
در باغ کنون حریرپوشان بینی
بر کوه، صف گهرفروشان بینی
بر روی هوا گلیم گوشان بینی
دلها ز نوای مرغ، جوشان بینی.
منوچهری.
از بنا گوش برگ گل پیداست
غنچه خسپان گلیم گوشانند.
(آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ اَ)
کسی که جامۀ گلیم می پوشد، مسکین و فقیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کره زمین ارض: چو در خاطر آمد جهانجوی را که در چنبر آرد گلین گوی رالله (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
موجودی متوهم بشکل آدمی با گوشهایی بزرگ بحدی که یک گوش را بستر و دیگری را لحاف میکرده اند گوش بستر: بر روی هوا گلیم گوشان بینی دلها زانوی مرغ جوشان بینی. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیم پوشی
تصویر گلیم پوشی
پوشیدن جامه گلیم، فقر تهیدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیم پوش
تصویر گلیم پوش
کسی که جامه گلیم پوشد، فقیر تهیدست
فرهنگ لغت هوشیار
موجودی متوهم به شکل آدمی با گوش های بزرگ به حدی که یک گوش را بستر و دیگری را لحاف می کرده اند، گوش بستر
فرهنگ فارسی معین